محل تبلیغات شما
اين خاطره رو پسر خالم نوشته بخونيد جالبه

یادته تو سهند هممون سوار اون دوچرخه قرمز کوچیکه شدیم و تو سر پایینی خوردیم زمین و دست امیر زخم شد بعدش رفتیم خونه دیدم بابات داره رها رو دعوا میکنه من الکی گفتم من پامو زدم زمین دوچرخه افتاد تا بابات رهارو بیخیال شه یادش بخیر

آره خوب يادمه

فکر کنم ۴ تايي سوار يه دچرخه قرمز کوچولو ميشديم

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

تازه اين که چيزي نيست يه بار هم  ۴ تايي سوارش شديم رفتيم کلي هم نون لواش خريديم و از ته کوچه با سرعت زياد هممونم پاهامون بالا اومديم تا ته کوچه اگه يکي پاش ميخورد زمين همگي سرنگون ميشديم

درست يادم نيست با اين دچرچه چقدر زمين خوردم اما يادمه هميشه همه بدنم زخم و زيلي بود

 

يه پسر عمو داشتم يه بار حرس منو خيلي در آورده بود و خيلي عصبيم کرده بود 

بهش گفتم بخواب رو زمين رو آسفالت کوچه ميخوام با دوچرخه از روت رد بشم

ميدونست که اگه حرفم رو گوش نده بلايي بد تر از اين سرش ميارم

خوابيد و منم با خونسردي تمام و با سرعت از روش رد شدم تا خيالم راحت شد و رفتم دنبال بقيه بازيم

 

اما بعد از گذشت اين همه زمان هنوزم از دل زن عموم در نيومده و ميگه يادته پسرمو زير کردي ؟

داماد شدن چه حالی داره

دوچرخه قرمز خوجملم

خانه کاه گلی و باغ

رو ,يه ,دوچرخه ,قرمز ,زمين ,  ,ته کوچه ,با سرعت ,دوچرخه قرمز ,يه بار ,بهش گفتم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

همه چی در هم